در زمانهاي قديم كه روستائيان محصولات خود را براي
فروش به بازار هفتگي مي آوردند روزي يك پيرزن
روستايي يك سبد از تخم مرغهاي مزرعه خود را براي
فروش به بازار آورد. اما هنوز هيچكدام از تخم مرغها را
نفروخته بود كه اسب يك سواركار پايش به سبد خورد و
در نتيجه تمام تخم مرغها شكست. اسب سوار خيلي
ناراحت شد و از پيرزن روستايي پرسيد كه تعداد تخم
مرغها چند تا بوده تا او پول آنها را پرداخت كند.پيرزن
گفت كه تعداد تخم مرغها را نميداند اما وقتي تخم
مرغها را 2تا2 تا برميداشت يكي باقي مي ماند 3تا3 تا
برميداشت يكي باقي مي ماند4تا4 تا برميداشت يكي
باقي مي ماند5تا5 تا برميداشت يكي باقي مي ماند6تا
6 تا برميداشت يكي باقي مي ماند اما وقتي 7تا7 تا بر
ميداشت چيزي باقي نمي ماند.
اسب سوار تعداد تخم مرغها را محاسبه كرد و پول
پيرزن روستايي را پرداخت نمود.
سوال اینجاست:تعداد تخم مرغها چند تا بود؟
:: موضوعات مرتبط:
مطالبي ويژه والدين گرامي،
تمرينات و پرسش هاي هوشي،
،